مردم ما مردی را میشناسند ثابت قدم، ظاهر و باطنش یکی و نامش با خدمت، اخلاص و سادگی گره خورده است. شهید رجایی در جایگاه ریاستجمهوری الگویی کامل از خدمتگزاری بود.
خاطره معروفی هست از یکی ازنزدیکان شهید رجایی در تبلیغات انتخاباتی ریاستجمهوری: «زیر عکس معروفی که یک پیرمرد چانه ایشان را گرفته است، ما از قول آن پیرمرد نوشته بودیم: من از تو حمایت میکنم، ولی از تو میخواهم که بروی و اسلام را پیاده کنی.
این تنها پوستر تبلیغاتی ریاستجمهوری او بود. دیدیم اگر این متن را از زبان آن پیرمرد بیاوریم، خیلی گیرایی دارد، ولی ایشان با متن مخالفت کرد و گفت: این دروغ است! چون این پیرمرد در این دیدار چیز دیگری به من گفت و مطلبش این نبود. هرچه ما با اصرار زیاد به او گفتیم این، یک کار تبلیغی است، ایشان نپذیرفت و گفت: نه، چاپ این عکس، به تنهایی و بدون متن کافی است».
دوم مردادماه سال 1360 دومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار و رجایی به ریاست جمهوری برگزیده شد. پس از گذشت 28 سال از آن روز هنوز در انتخابات ریاستجمهوری و در تشکیل کابینه، نام شهید رجایی بهعنوان یک الگو به میان میآید و این درحالی است که او تنها 29 روز رئیسجمهوری این مملکت بود.
اول تیرماه سال 1360، امام خمینی(ره)، پس از رای مجلس به عدمکفایت سیاسی، بنی صدر را از ریاستجمهوری عزل کردند.
پس از عزل بنی صدر و فرار وی از کشور، مردم برای انتخاب رئیسجمهوری جدید آماده شدند. مجموعاً 71 نفر برای انتخابات ثبت نام کردند که شورای نگهبان از بین آنها تنها صلاحیت عباس شیبانی، علیاکبر پرورش، حبیبالله عسگراولادی و محمدعلی رجایی را تأیید کرد. رجایی اعتقادی به نحوه تبلیغات مرسوم در جامعه نداشت. او میگفت: «من معتقدم که اینگونه تبلیغاتی که برای کاندیداها میشود، تبلیغاتناشی از نظام سرمایهداری است.»
دوم مرداد1360، محمد علی رجایی در جریان دومین انتخابات ریاستجمهوری، با به دست آوردن بیش از 13میلیون رأی، دومین رئیسجمهوری ایران شد. این دور از انتخابات در شرایطی برگزار شد که یک سال از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران میگذشت و بخشهایی از غرب و جنوب تحت اشغال متجاوزین عراقی بود.
روز پنجممردادماه با شمارش آرای داخل کشور، محرز شد که رجایی اکثریت مطلق رأیمردم را بهخود اختصاص داده است.
شورای نگهبان در دهم مردادماه صحت انتخابات را تأیید کرد. روز یازدهم مرداد همزمان با
عید فطر در حسینیه جماران، امام خمینی(ره) حکم ریاستجمهوری رجایی را تنفیذ کردند.
پس از تنفیذ حکم، رجایی نیز طی یک سخنرانی به دیدگاههای خود اشاره و تأکید کرد که در پاسخ به رأی قاطع و اعتماد بالای مردم به وی که در واقع رأی به اسلام است، در جهت جامه عمل پوشاندن به خواستهایاسلامی و انقلابی مردم و ایجاد یک جامعه اسلامی، تمام تلاش خود را بهکار خواهد گرفت و نخستوزیر را نیز از بین مطمئنترین و با سابقهترین عناصر انقلابی انتخابخواهد کرد و باهنر را برگزید.
وی در دوازدهم مرداد 1360 در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، مراسمتحلیف را به جا آورد و رسماًرئیسجمهوری شد. شهید رجایی در 8شهریور همان سال توسط منافقین به شهادت رسید.
حادثه هشتم شهریور، 2 ماه پس از حادثه هفتم تیر به وقوع پیوست. رجایی و باهنر، هر دو هنگام شهادت 48 سال داشتند. باهنر نیز طی 5/2 سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت، مسئولیتهایی از جمله عضویت در شورای انقلاب، نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش و دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی را بر عهده داشت. او پس از انتخاب محمد علی رجایی به ریاستجمهوری، به نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.
دیپلماسی رجایی
وقتی رجایی به ریاستجمهوری برگزیده شد، «فرانسوا میتران» رئیسجمهوری فرانسه مثل خیلی از رؤسای جمهوری به او تبریک گفت. رجایی در پاسخ وی اینگونه نوشت: «این عرف دیپلماسی که شما به آن معتقدید، من به آن معتقد نیستم. شما از یک طرف به عراق میراژ میدهید و از طرف دیگر به من بهعنوان ریاستجمهوری کشور اسلامی ایران که کشورش مورد تهاجم عراق واقع شده تبریک میگویید. از این دو کار شما یکی درست است و دیگری نادرست».
عدهای اعتراض کردند و گفتند: این نحوه پاسخ دیپلماسی نبود! رجایی در پاسخ گفت: «ما رئیسجمهور و نخستوزیر نشدهایم که به سیاستمداران باج بدهیم و از آنها باج بگیریم».
این نحوه دیپلماسی را البته رجایی وقتی با کورت والدهایم، دبیر کل وقت سازمان ملل گفتوگو میکرد نیز نشان داد. پس از طرح مسئله جنگ ایران و عراق در سازمان ملل و ضرورت شرکت نماینده ایران در جلسات آن رجایی نخستوزیر، تصمیم گرفت شخصا به شورای امنیت رفته و نقطه نظرهای دولت ایران را بیان کند.
رجایی در پاسخ به سخنان والدهایم میگوید: انتظار همه از شما، همین است که وقتی چنین واقعهای اتفاق میافتد اقدام کنید و بخواهید که مسئله حل شود. اما مسئله دیگر در رابطه با کل شورا و سازمان است. واقعیت این است که مردم مورد ستم، براساس تجاربی که در چنین مواردی دارند، شکایت نمیکنند و میگویند، اینجا محل ظالمهاست تا به اعمال آنها جنبه قانونی بدهند.
بسیاری از هموطنان من میپرسند که چرا به این سازمان میروم و من از خود میپرسیدم، آیا بهتر نیست به جای اینکه وقت خود را صرف این کار بکنم، تفنگ بردارم و به جبهه بروم؟ چرا که میبینم شورا نتوانسته است که حق مظلومان را بگیرد. در این مورد بهخصوص هم، اجازه بدهید نتیجه را به پایان این سفر موکول کنم و امیدوارم نتیجه درستی از این سفر عاید شود.
در بخشی از این گفتوگو والدهایم به رجایی توصیهای میکند مبنی بر اینکه من بهعنوان یک دوست میگویم.به نفع ایران است که از انزوا خارج شود تا بتواند بر مشکلات خود فائقآید و این جنگ وحشتزا نیز تمام شود که رجایی پاسخ میدهد: مسئله انزوا که مورد بحث است، یک امر طبیعی هر انقلاب مکتبی است.
چنین انقلابی حرف تازهای دارد و آن را به شکل تازهای مطرح میکند و طول میکشد تا مورد حمایت همه، بهویژه کشورهایی که با آن در تماس هستند، قرار بگیرد. انزوای ما، در اصل با دولتهایی است که منافع چپاولگرانه در ایران داشتند.
با اقمار آنها هم همین طور. ما به این نتیجه رسیدهایم که تا ساختن یک ایران مستقل و مترقی و آزاد، در رابطه با معیارهای انقلابی، این انزوا تا حدودی اجتنابناپذیر است... شیوه حکام ستمگر این است که کاری را که خودشان انجام میدهند، اگر چه خیلی نامردمی و خلاف اصول و مقررات بینالملل باشد، سعی میکنند با دستگاههای تبلیغاتی که در اختیار دارند، توجیه کنند.
وصیت رجایی
20 روز قبل از شهادت، همسر شهید رجایی قبل از آنکه وی خانه را برای شرکت در جلسهای مهم ترک کند به او گفت: «وصیتنامه جدیدی بنویسید. وصیتنامه قبلی را سالها پیش نوشتهاید».
رجایی به یادآورد که در سال 1352 قبل از اینکه به زندان برود، وصیتنامهای نوشته بود و آن روز، 8 سال از نوشتن آن وصیتنامه میگذشت.
او روی یک برگ کاغذ دفتر مشق اینگونه نوشت:این بنده کوچک خداوند بزرگ با اعتراف به یک دنیا اشتباه، بیتوجهی به ظرافت مسئولیت از خداوند رحیم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضای آمرزش خواهی میکنم.
وصیت حقیقی من مجموعه زندگی من است. به همه چیزهایی که گفتهام و توصیههایی که داشتهام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأکید مینمایم.
به کسی تکلیف نمیکنم ولی گمان میکنم اگر تمام جریان زندگی مرا بهصورت کتاب درآورند برای دانشآموزان مفید باشد...
رجایی 29 روز رئیسجمهوری بود. اما در این مدت کم، چه اتفاقاتی افتاد که نام وی بهعنوان نمونه و الگو همیشه به نیکی برده میشود و در هر انتخابات ریاستجمهوری و در هر تشکیل کابینه صحبت از شهید رجایی میشود؟
وی در جایی میگوید:« من برای مسئولان جمهوری اسلامی و حداقل برای دولت 2وظیفه قائل هستم خیلی دقت کنند از انحراف انقلاب جلوگیری کنند، من روی این مسئله اصرار دارم و این وظیفه را در این میبینم که فقط امام و شعارهای 22 بهمن 57 را محور و معیار حرکتمان قرار دهیم».
شهید رجایی قبل از اینکه موضوعی را شعار خود قرار دهد عملاً انجام میداد و جزو سیره عملی او شده بود و همه رفتارهایش شبیه عموم مردم بود و با مردم هیچ فرقی نمیکرد.